چرا سم مندس، کارگردان اسکای فال و 1917 هرگز به فیلمساز محبوبی تبدیل نشد؟
به گزارش مجله ایرکا، سم مندس، فیلمساز مشهور انگلیسی، یکی از برترین کارگردان های معاصر است که با ساخت فیلم زیبای آمریکایی سبک منحصربه فرد و درخشان خود را به تمام جهان معرفی کرد. این اثر کمدی-درام، سراسر مملو از مفاهیمی طنزآمیز و واقع گرایانه با نگاهی انتقادی بر طبقه میانه جامعه آمریکایست.
اما مسیر پیروزیت های او تنها در جهان فیلم سازی خلاصه نمی گردد. اولین تجربه های هنری مندس متعلق به تئاتر است که سال 2020 برای کوشش های اش در این حوزه، عنوان شوالیه را کسب نمود. در هر صورت این کارگردان، جهان بینی خودش را در سینما به بازی می گیرد و قصه هایی در دل همین رویکردهایی تازه نفس و پرسش برانگیز نمایش می دهد.
فیلم های سم مندس قابل دفاع هستند و او فیلمساز باتجربه ای است. او غالبا برای خود یک قلمرو معین می نماید و هربار که می خواهد اثر نوی را خلق کند به درون آن شیرجه می زند. به طور کل، مندس همواره داستان هایی را انتخاب می نماید که لایه های زیرین هرچیزی را موشکافانه مورد برسی قرار می دهد.
غالبا ژانرهای متعددی را در فیلم های او می توان دید که شاید این تاحدی عجیب باشد. اما جالب است که هربار در ارائه این گونه های متفاوت، همان مولف های معین فیلم سازی خود را پیاده می نماید که چنین رویکردی، احتیاج به جسارت و اعتماد دارد. مندس برمبنای قواعد یک ژانر معین با زبان سینمایی قاعده مند و متمایزی، فیلم می سازد و خوب می داند که چگونه با حفظ ساختارها و یک چارچوب فکری و بصری متمایز، هرگز تسلیم قوانین نگردد.
با وجود تمام این تفاسیر، سم مندس کارگردانی نیست که نامش در لیست برترین کارگردان های شما قرار بگیرد؛ شاید چون اصلا خیلی او را نمی شناسیم! مندس در جهانی سینما به عنوان یک فیلم ساز بزرگ شناخته می گردد، درحالی که برای مخاطبان بسیاری به طرز باورنکردنی ناشناس است.
برای نمونه، مارتین اسکورسیزی را بیشتر به خاطر مولفه های جهانی و فراگیر در آثارش می شناسیم. این کارگردان کارکشته فیلم هایش را در قالب طیف وسیعی از ژانرها ساخته است، اما او معیناً همواره به داستان های تمام عیار آمریکایی می پردازد و سپس مخاطب را در بطن وقایعی ای خارق العاده با همان فضاهای همیشگی و تکرارشونده پرتاب می نماید.
حال وقتی از مندس سخن درمیان باشد، بدیهی است که چندان آسوده خاطر نیستیم. همواره چیزی در روش کار مندس وجود دارد که نمی توان آن را جهانی خواند، حتی با وجود این که الگوهای فیلم سازی خودش را دارد که انصافا هم چشم گیر هستند. علاوه بر این، بعضی از منقدین معتقدند که مندس پس از زیبای آمریکایی و جاده ای به سوی تباهی تقریبا پیروز نشد تا نقاط ضعف آثارش را پوشش دهد و به اوج روزهای اول کارنامه کاری خود بازگردد.
در واقع میان تمام کارگردان های بزرگ سینما به ویژه در عصر مدرن، سم مندس انگلیسی تبار در فاصله بسیار دوری ایستاده است و احتمالا حتی بعضی نمی دانند که زیبای آمریکایی به او تعلق دارد. راستش موردی را که می گردد با صراحت درباره آن سخن گفت، تضمین کیفیت کارگردانی او به شمار میرود که قطعا جای بحث هم دارد. حال فرقی نمی نماید که شما به تماشای یک جیمزباند نو نشسته اید یا یک اثر جنگی تحسین شده.
بی گمان مندس همانند دیگر کارگردان های نام و رسم دار جهان در رویکردهای کاری خود از فردگرایی بخصوصی برخوردار است و همواره می گذارد تا فیلم نامه خودش حرف بزند که این نقطه قوت بزرگی محسوب می گردد. با وجود تمام فراز و فرودهایی که طی این سال ها داشته، فیلم هایش تلفیق بی نظیری از صحنه و سکانس های تکان دهنده، قوی و منسجم در روایت پردازی، مضمون، تکنیک و شخصیت پردازی است. همه این ها، نمای کارگردانی را به رخ ما می کشد که ظاهرا در کشمکش بی سرانجامِ سینمایی خود زیست می نماید و فقط کافی ست کمی بیشتر با او دوست باشیم.
منبع: Faroutmagazine
منبع: دیجیکالا مگ